معرفی ملاصدرا
صدرالدین محمد بن ابراهیم بن یحیی شیرازی معروف به صدرالمتألهین، ملاصدرای شیرازی بزرگترین فیلسوفی است که در سده ی یازدهم هجری به عرصه ظهور رسید. او در سال(908ﻫ .ق) در شیراز به دنیا آمد. پدر او که از خانواده های با نفوذ و ثروتمند بود از اوان کودکی به تربیت یگانه فرزند خود همت گماشت.
ملاصدرا معلومات ابتدایی خود را در شیراز به اتمام رسانید و برای تکمیل علوم مختلف و کسب اطلاعات دقیق به اصفهان که مرکز علمی روز بود مهاجرت کرد و در نزد شیخ بزرگوار شیخ بهایی به آموزش فقه و اصول، تفسیر قرآن و معرفة النفس، و در نزد میرمحمدباقر داماد به حکمت الهی و عرفان، و در خدمت میرابوالقاسم میرفندرسکی به علوم ملل و نحل پرداخت. و نبوغ خود را در درس وبحث در مدت کوتاهی نشان داد به طوریکه مورد توجه اساتید بزرگ عصر خود و مرشد کامل یعنی شاه عباس واقع شد و در زمره ی قوی ترین و با استعدادترین طلاب زمان خود قرار گرفت و توانست اجازات استادان معظم خود را در جهت تدریس و ارشاد سایر طلاب کسب نماید.
عقاید عرفانی و فلسفی ملاصدرا و جرأت او در بیان عقایدش فقها را به مخالفت با او برانگیخت. زیرا که او عقیده داشت مذهب شیعه ی اثنی عشری دارای دو وجه است یکی موسوم به شریعت یا ظاهر،و دیگری به نام حقیقت یا باطن؛ و عرفان شیعی عبارت است از: معرفتی که انسان را واقف به حقیقت شیعه می نماید و سبب می شود که او به باطن آن مذهب پی ببرد. به نظر ملاصدرا به همان نسبت که پی بردن به حقیقت برای یک شیعه، عالم و عارف ضروری است عمل کردن بـه ظاهر شریعت هم ضرورت دارد. هیچ کس نباید به عنوان اینکه راه به حقیقت مذهب شیعه اثنی عشری یافته از عمل کردن به قوانین دین خودداری نماید. تمام مقررات ظاهری دین از نماز گرفته تا نهی از منکر باید از طرف انسان مسلمان و شیعه اجرا شود حتی بعد از اینکه به باطن راه یافته و به حقیقت رسیده باشد.
عمل کردن به وظایف ظاهری شرع بر تمام شیعیان واجب است، و ادراک حقیقت باطنی مذهب شیعه، برای همه مستحب و برای علما واجب است برای اینکه عالم در مذهب شیعه وظیفه ای بزرگتر از افراد عادی دارد او باید حقیقت مذهب شیعه را بفهمد تا بتواند بفهماند. عالمی که پی به حقیقت مذهب شیعه نبرده باشد چگونه می تواند دیگران را ارشاد کند و به عقیده ی ملاصدرا نمی توان به حقیقت و باطن مذهب شیعه پی برد مگر از راه عرفان شیعه.
علمای رسمی دین این گفته را نمی پسندیدند زیرا ملاصدرا با این گفته، هم صالح بودن آنها را برای ارشاد مردم زیر سؤال می برد و هم برای علما تکلیف معلوم می نمود و به آنها می گفت که باید عرفان شیعه را فرا بگیرید،تا اینکه بتوانید به حقیقت و باطن مذهب شیعه پی ببرید و پس از آن برای ارشاد مردم صالح خواهید بود.
درس اصلی او فلسفه بود؛ اما فقط به فلسفه نمی پرداخت، حدیث و قرآن نیز می گفت و در شرح و تفسیر قرآن و حدیث هم، حرف های تازه داشت. این چنین بود که نام ملاصدرا در شهر پیچیده شد. او در محافل علمی، حرف های نو می زد و هر گوشه ی حرفش به گوشه ی حرف دیگری گیر می کرد. فقیهان از سخنان او دلگیر بودند، اهل حدیث با او دشمنی داشت؛ اهل کلام و اهل فلسفه هم با او اختلاف نظر پیدا کرده بودند.
آنچه دانشمندان ایتالیا بر سر گالیله آوردند علمای اصفهان قصد داشتند برسر ملاصدرا آورند آنها می گفتند ملاصدرا باید توبه کند و بعد از این نباید چیزی به زبان آورد که مغایر با مقررات عمومی مذهب شیعه باشد در غیر این صورت مورد تکفیر قرار خواهد گرفت. اما ملاصدرا ابراز کرد که از دهان من یک کلمه که بر خلاف اصول مذهب شیعه باشد خارج نگردیده و از قلم من یک کلمه بر خلاف اصول جاری نگردیده و چون شما به دلیل عدم اطلاع از عرفان شیعی صلاحیت ارشاد خلق را ندارید، فتوای شما در مورد تکفیر من بدون اثر است.
ملاصدرا از خطر تکفیر نترسید، علمای اصفهان به شاه عباس شکایت کردند و گفتند که ملاصدرا نباید تدریس کند چون چیزهایی می گوید که برخلاف شرع می باشد و وجود او در اصفهان، باعث تولید فتنه می شود.
ملاصدرا در اثر کشمکش درونی و نیز فشار بعضی از علمای ظاهربین – که در بعضی از آثارش به مذمت آنها پرداخته- اصفهان را ترک کرد و به کهک قم پناه برد و چندین سال را به گفته خود خار در چشم و استخوان در گلو، صبر پیشه ساخت و در عزلت و گوشه نشینی به ریاضت و کسب علم حضوری پرداخت.
کهک در میانه ی کویر قرار داشت و رفتن به آنجا آسان نبود و اهالی آنجا همیشه چشم به راه بودند تا کسی یا کسانی از راه برسند. با آمدن ملاصدرا، تعداد مسافران فزونی گرفت زیرا جستجوگران علم فلسفه که برخی از آنان به توصیه میرداماد بودند به آن شهر می آمدند تا از محضر ملاصدرا استفاده برند. به طوریکه او در آن سامان شاگردان بزرگی همچون فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی را تربیت کرد و کتاب بی همتایش « اسفار اربعه» را نوشت که فلسفه اسلامی را دگرگون کرد
به تدریج شهرت او اوج گرفت و طالبان علم از اطراف به سویش شتافتند. الله وردی خان حاکم فارس مدرسه ای در شیراز بنا کرد و از ملاصدرا دعوت نمود تا به وطن اصلی خود بازگردد و در آن مدرسه به تدریس اشتغال ورزد. ملاصدرا دعوت را پذیرفت و به شیراز مراجعت کرد. بعد از اینکه ملاصدرا در شیراز شروع به تدریس کرد، مکتب علمی شیراز، مکتب علمی اصفهان را تحت الشعاع قرار داد و شیراز کانون اصلی علم در کشور ایران شد.
ملاصدرا مدرسه الله وردی خان در شیراز را، یک دانشگاه واقعی کرد؛ که در آنجا علاوه برحکمت، فقه، علوم ادب، حساب، هندسه، زمین شناسی، جانورشناسی، گیاه شناسی و همچنین علم شیمی تدریس می شد. ولی درس مخصوص او که در سراسر ایـران شهرت داشت حکمت الهی بشمار می رفت و آنهایی که از شهرهای دیگر به شیراز می رفتند بیشتر برای حکمت الهی او می رفتند.
گفته می شود ملاصدرا هفت مرتبه پیاده به زیارت خانه خدا رفت و در پایان سفر هفتم چون به بصره رسید در سال( 1050 ﻫ .ق)بدرود زندگانی گفت.
رابطه مـلاصـدرا با دولت صفوی
ملاصدرا با سیاستمداران زمان بیگانه بود و هیچ گونه رفت و آمدی با دربار صفوی نداشت او فقهایی را که از روی دنیا طلبی با دولت صفوی همکاری می کردند مذمت می کند و در جایی تباهی زمان را به اینان نسبت می دهد.
برای او حتی لقب صدرالمتألهین که لقب اعطایی شاه بود ارزشی نداشت و آن را نمی پذیرفت اما شیخ بهایی و میرداماد توضیح دادند که: « این لقب شایسته ی تواست، ما یعنی سرآمد عالمان روزگار، آن را به تو داده ایم؛ اگر هم با تأیید شاه همراهش کرده ایم، به این دلیل نیست که بزرگی تو نیاز به تأیید شاه داشته باشد، بلکه از این رو است که تأیید شاه تو را از شر اخباری ها نجات می دهد».
تألیفـات
همانطورکه بیان شد اهمیت کار ملاصدرا بیشتر از جهت درآمیختن مکتب های مختلف فلسفی با افکار اسلامی است؛ او درباره ی اصالت وجود و ماهیت نفس به مقامی می رسد که حتی دانشمندان سده های بعد نیز متأثر از او می باشد.
صدرالمتألهین چندین کتاب و رساله نوشته و بعضی از کتب او در اغلب حوزه های علمیه و دانشگاه ها تدریس می شود از جمله:
1) الحکمة المتعالیة فی اسفار اربعة العقلیة:
اهمیت این کتاب تا دوره قاجار معلوم نشد. در این دوره بود که به ارزش آن پی بردند و از آن به بعد، علاقه مندان فلسفه اسلامی به مطالعه آن پرداختند. این کتاب را در کنار کتاب شفا اثر ابن سینا، از بزرگترین کتاب های فلسفی می دانند این اثر در چهار جلد و بر اساس مراحل چهارگانه سیر و سلوک عرفانی تنظیم شده است. انتخاب نام کتاب نیز که به معنای سفرهای چهارگانه می باشد، بر همین اساس بوده است.
2) تعلیقات بر الهیات شفای ابن سینا:
صدرالمتألهین در این کتاب بیشتر به توضیح کلمات شیخ الرئیس پرداخته است.
3) رسالة در حدوث عالم: که وی در این رساله از راه حرکت جوهری، حدوث عالم ماده را اثبات کرده است.
4) رسالة خلق الاعمال: این رساله مشتمل بر اقوال علمای اسلام در خلق اعمال و افعال عباد است.
5) تفسیر سور قرآنیه: این تفسیر را ملاصدرا بر سوره فاتحة الکتاب و قسمت زیادی از سوره ی بقره و آیه ی نور و سوره یس، واقعه، حدید،جمعه، الضحی، الطلاق و چند آیه ی دیگر نوشته است.
و از دیگر آثار او می توان، اتحاد العاقل والمعقول، التصور و تصدیق، المبدأ و المعاد، تشابهات قرآن، شرح اصول کافی و …را نام برد.
منابع
1) آشتیانی، سید جلال الدین، شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1378.
2) برون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران (از آغاز عهد صفویه تا زمان حاضر): ترجمه رشید یاسمی، ناشر آثار برگزیده و جاویدان، چاپخانه برادران فردین، چاپ دوم، 1329.
3) حسینی زاده، محمدعلی، علماء و مشروعیت دولت صفوی: ناشر انجمن معارف اسلامی، چاپخانه باقری، بی تا.
4) حسین آبادی، اکبر هادی ، شرح حال میرداماد و میرفندرسکی به انضمام دیوان میرداماد و قصیده میرفندرسکی:
5) سیدآبادی، علی اصغر، ملاصدرا: انتشارات مدرسه، چاپخانه مدرسه، 1382.
6) صدرالدین، مصطفی، شرح حال رجال و مشاهیر نامی ایران: انتشارات شقایق، چاپ کبری، 1366.
7) میراحمدی، مریم ، دین و مذهب در عصر صفوی: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپخانه سپهر-تهران، 1369.
8) جنگ ملاصدرا، ص 20، انتشارات اطلاعات، چاپ اول 1388
9) کوربن، هانری، ملاصدرا: ترجمه ذبیح الله منصوری، سازمان انتشارات جاویدان، چاپخانه محمد حسن علمی، چاپ چهارم، 1372.
محقق: مژگان منصوريان
صفحات: 1· 2