راست گويي هاي ممنوع و نكوهيده
1- راست گويي در سخن چيني
نمّامي و سخن چيني اين است كه انسان ، عمل و يا سخن را از كسي براي ديگري كه ناخوش مي دارد نقل كند و گفته و كار او را نيز كه سبب نگراني است به شخص اولي برساند و با اين عمل و خبر چيني ، دوستي و ارتباط آنها را از بين برده و موجب كدورت و دشمني آنان با يكديگر گردد كه به آن دو بر هم زني نيز گفته مي شود . و ترديدي نيست كه چنين سخن چيني و فتنه انگيزي مفاسد و زيان هاي خانمان سوزي به وجود مي آورد از اين رو سخن چيني ، اگر چه صدق و راست هم باشد ، از نظر عقل و وجدان ، زشت و خيانت محسوب شده و از ديدگاه اسلام نيز چنين راست گويي ممنوع و نكوهيده بوده و كيفرهاي سختي براي آن بيان شده است .
چنان كه امام باقر - عليه السلام - فرمودند : « بهشت بر افراد سخن چين و دو بر هم زن، حرام است . » [1]
با توجه به آنچه كه ذكر شد ، معلوم گشت كه راست گويي در سخن چيني و نمامي زيانبار و زشت و در اسلام ، ممنوع است . [2]
2- راست گويي در غيبت كردن
اگر كسي عمل يا صفت يا سخن كسي را براي ديگران نقل كند كه وي را ناخوش آيد غيبت او را كرده و مرتكب گناه كبيره شده و مستحق كيفر الهي است هر چند در آن نقل ،
راست گو باشد ، و اين امر از نظر اسلام محكوم است .
چنانچه پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمودند : بهشت بر سه كس حرام است :
« منت گذار و غيبت كننده و كسي كه پيوسته شراب مي آشامد . » [3]
3- راست گويي كه به ضرر مردم باشد
چون خوبي و بدي هر عملي به واسطة نتايج و آثاري است كه از آن عمل پديد مي آيد ، صداقت و راست گويي هم اگر داراي آثار خوب باشد ، نيكو است ولي اگر در موردي راست گويي ، جان ، مال ، حيثيت و آسايش را در معرض خطر قرار دهد و بالاخره ، صداقت به زيان كسي باشد در اين صورت ، راست گويي نه تنها خوب و پسنديده نيست بلكه (از نظر گناه و زشتي مانند) دروغ خواهد بود و گناه مي باشد .
و اگر جايي دروغ ، داراي مصلحت و به حال مسلماني سودمند باشد نيكو بوده و (در پاداش مانند) راست گويي است . چنانچه امام صادق - عليه السلام - مي فرمايند : « هرگاه از مسلماني در مورد مسلمان ديگري پرسش شود و او راست بگويد و به واسطة آن صداقت زياني به آن مسلمان برسد (نزد خداوند در طومار عملش) از دروغ گويان نوشته مي شود و كسي كه از او در مورد مسلماني (و احوال او) پرسش گردد و او دروغ بگويد كه به سبب آن نفعي به آن مسلمان برسد وي نزد خداوند از راست گويان محسوب خواهد شد . [4] » [5]
همچنين پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمودند : خداوند دروغ مصلحت آميز را دوست دارد و از راست فساد انگيز بيزار است . » [6]
موارد بسياري وجود دارد كه فعلي را كه اخلاقي است ضد اخلاق مي شناسيم و فعلي را كه ضد اخلاق است اخلاقي مي دانيم ؛ مثلاً راستي از آن جهت كه راستي است خوب است و بايد راست گفت ، و دروغ از آن جهت كه تحريف است ، بد است و نبايد دروغ گفت ، ولي آيا راست را در همه جا مي توان گفت و دروغ در همه جا گفتنش حرام است ؟ يك جاهايي قطعاً دروغ گفتن واجب است . سعدي گفته : « دروغ مصلحت آميز به از راست فتنه انگيز است . » بسيار حرف درستي است ولي عده اي مي گويند كسي كه دروغ مي گويد حتماً مصلحتي را در نظر دارد نه ، دروغ منفعت آميز غير از دروغ مصلحت آميز است – چرا انسان راست را مي خواهد بگويد ؟ به خاطر مصلحت اجتماع . دروغ را چرا نبايد گفت ؟ چون برخلاف مصلحت اجتماع است . ولي اگر جايي همان دروغ به مصلحت اجتماع و فرد باشد ، بديهي است كه بايد آن را گفت .
در برخي شرايط ، راست گفتن از هر جنايتي بالاتر است . البته در همان جا بايد فقط تا آن حدي كه لازم است از آن راست كه طرف را به جنايت راهنمايي مي كند پرهيز كرد . مثل داستان ابوذر كه مي گويند پيغمبر - صلي الله عليه و آله - را به دوش گرفته بود در حالي كه روي ايشان ردايي كشيده بود . آمد و پيغمبر - صلي الله عليه و آله - را از جلوي كنار قريش عبور داد ، گفتند : ابوذر ! چيست كه بر پشت گرفته اي ؟ گفت : محمد . اين راستي بود كه آنها باور نمي كردند . ولي اگر او مي دانست كه اگر اين راست را بگويد آنها باور مي كنند گفتنش براي او حرام بود و از هر حرامي هم حرام تر. بدون شك انسان در يك مسائلي مثل اصلاح ذات البين [ مانعي ندارد كه دروغ بگويد ] ما مواردي در فقه داريم كه در آن موارد دروغ گفتن جايز است ، مثل آشتي دادن دو دشمن يا بي گناهي را با يك دروغ نجات دادن . يعني هرگاه بين دو نفر مسلمان مخاصمه و نزاع باشد و راه اصلاح بين ايشان منحصر به دروغ باشد دروغ گفتن جايزمي باشد . يا اين كه به سبب دروغ از پيدا شدن كينه و دشمني بين دو نفر مسلمان جلوگيري
مي شود . در چنين شرايطي اگر دروغ بگوييم البته بهتر است .[7]
________________________________________
[1] محمد بن حسن ، حر عاملي ، همان ، ج 8 ، ص 617 .
[2] غلامحسين ، رحيمي اصفهاني ، همان ، ص 67 و 68 .
[3] محمد بن حسن ، حر عاملي ، همان ، باب 153 ، ص 599 .
[4] عباس ، قمي ، سفينه البحار ، ج 2 ، ص 18 .
[5] غلامحسين ، رحيمي اصفهاني ، همان ، 69-71 .
[6] ابوالقاسم ، پاينده ، نهج الفصاحه ، ص 159 ، ش 782 .
[7] مرتضي ، مطهري ، تعليم و تربيت در اسلام ، ص 154-156 .
محقق: طیبه محقق